معنی طبقه بندی کردن

لغت نامه دهخدا

طبقه بندی

طبقه بندی. [طَ ب َ ق َ / ق ِ ب َ] (حامص مرکب) (در حیوان و نبات و غیره) رده بندی. (فرهنگستان). صف بندی. تبویب.
- طبقه بندی کردن، رده بندی کردن. تبویب کردن.

فارسی به انگلیسی

طبقه‌ بندی‌ کردن‌

Arrange, Assort, Categorize, Class, Classify, Distribute, Grade, Range, Sort, Stratify

فرهنگ فارسی هوشیار

طبقه بندی کردن

‎ غژیدن، اشکوب بندی کردن (مصدر) رده بنی کردن تبویب کردن.


طبقه بندی

اسمورش رده بندی رده بندی صف بندی.

فرهنگ معین

طبقه بندی

(~. بَ) [ع - فا.] (حامص.) صف بندی، رده بندی (فره).

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

طبقه بندی

دسته بندی

کلمات بیگانه به فارسی

طبقه بندی

دسته بندی

حل جدول

طبقه بندی

معادل فارسی کلاسه بندی

کلاسمان


طبقه بندی کردن

کلاسمان


رده بندی، طبقه بندی

معادل فارسی کلاسه بندی

فارسی به آلمانی

طبقه بندی کردن

Etikett (n), Kennzeichnen, Marke (f), Schild (m)

فارسی به عربی

طبقه بندی کردن

اخلط، صنف، علامه


طبقه بندی

تشکیله، تصنیف، طائفه

فارسی به ایتالیایی

فرهنگ عمید

طبقه بندی

رده‌بندی،

معادل ابجد

طبقه بندی کردن

456

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری